«علی زارعی نجفدری» مشاور محمود احمدینژاد طی نامهای شدیداللحن به سید محمد خاتمی رئیسجمهور سابق، انتقادات اخیر او از دولت نهم را به باد انتقاد گرفت و به سبک رئیس دولت نهم، خاتمی را به یک مناظره آزاد تلویزیونی دعوت کرد.
به گزارش خبرنگار شهابنیوز، زارعی در این نامه تند و تیز خاتمی را متهم کرده که «مردم را عوام و ناتوان از قدرت تشخیص و خود را قیم فكری مردم» میداند و با لحنی شدیداللحن، سئوالاتی را از رئیس دولت اصلاحات مطرح کرده است.
متن کامل این نامه که بعدازظهر امروز یکشنبه برای پایگاه خبری شهابنیوز به صورت الکترونیکی ارسال شد، به شرح زیر است:
جناب آقای سید محمد خاتمی
با سلام
اخیراً در سخنرانیهای مختلف جنابعالی، گاه در مقام معلم اخلاق، مواعظ اخلاقی میفرمائید و گاه در مقام یک لیدر سیاسی، تحلیل و راهبرد سیاسی ارائه میدهید. گاه در مقام یک متفکر، به لحاظ فکری ارائه طریق نموده و گاه در مقام یک اقتصاددان، فرمولهای اقتصادی خلق مینمائید و...
تا اینجای کار حرفی نیست. ولی در این سخنرانیها مطالبی بیان نمودید که حکایت از آن دارد یا از مسائل جامعه و مملکت و تحرک و تحول اجرایی بوجود آمده در آن بیخبرید و یا با علم به آن، با هدفگذاریهای از پیش تعیین شده، واقعیات را وارونه جلوه میدهید.
علی ایّحال، از این مواضع و حرفهایتان اینگونه برداشت میشود که ظاهراً گذشتههای نزدیک را فراموش کردهاید و یا فکر میکنید مردم فراموش کردهاند. از اینرو یادآوری آن لازم به نظر میرسد:
اینكه مردم را عوام و ناتوان از قدرت تشخیص و خودتان را قیم فكری مردم میدانید، اینكه بیش از یک دهه بر طبل اصلاحات كوبیدید و خودتان را پرچمدار اصلاحات و دیگران را مخالف هرگونه اصلاح گری قلمداد نمودید، اینكه معیشت را اولویت دست چندم مردم و دغدغه مندان معیشت مردم را پوپولیسم عنوان میكنید، اینكه آزادی را به گونهای طرح میكنید كه مطلق بودن آنرا در اذهان متبادر مینماید، اینكه دمكراسی را امری لایتغیر و ناقدین لیبرال دمكراسی را غیر واقع بین میدانید، اینكه لوئی جرگه مدل افغانستان را بر تفكر مترقی و وحدت بخش ولایی كارسازتر میدانید، اینكه بیانیه حقوق بشر تراوش شده از ذهن اندیشمندان قرون گذشته فرانسه را غیر قابل خدشه و ناقدین آن را غیرقابل تحمل و در مقابل برخی از احكام اجتماعی مسلّم دین را قابل نقد و ناقدین آنرا دارای ذهنی روشن و مستحق حمایت میدانید، اینکه پروژه سراسر ابهام و بدون مبانی علمی «گفتوگوی تمدنها» را ظاهراً دوستان و همفکرانتان در جای دیگر ساخته و پرداخته نموده و از زبان شما بیان میشود و در پی آن به جای گفتوگو و تعامل و تعاطی صاحبان تمدن، شخصیتهای سیاسی به لابی گری و بده بستانهای سیاسی میپردازند. اینكه طرح ساماندهی اقتصادی را حتی برروی كاغذ هم نتوانستید ترسیم كنید و در مقابل، طرح تحول اقتصادی آماده اجرای دولت را موجب زیرسؤال رفتن عملكرد دوران مسوولیت اجرایی خود و جریانات فكری و سیاسی خود دانسته و غیرعلمی و غیرمنطقی آنرا مورد هجمه قرار میدهید، اینكه پس از سالها درگیریهای درون جناحی، هنوز در تعیین شیخ اصلاحات و رهبری اصلاحات گیر كردهاید، اینكه دولت شما ( قوه مجریه نظام) در قالب اپوزیسیون نظام عمل كرده و در این اپوزیسیونیگری، فراكسیون اكثریت مجلس وقت را با خود همراه نموده و ساز خروج از نظام را كوك میكردید، این كه مقاومت مدنی در مقابل نظام را اندیشهای راهبردی و این مقاومت مدنی را نسخهای شفابخش برای مردم معرفی و ترویج نموده و در نهایت با «نه» بزرگ مردم مواجه شدید، اینكه راهبرد مجهول الهویه «جامعه مدنی» را در مقابل نظریه مترقی «جامعه ولایی» و «نظام اسلامی» قرار دادید، این كه بین مقاومت مدنی اینطرف آب و مقاومت ملّی آن طرف آب چه رابطه تئوریك و ارگانیكی وجود دارد، اینكه مسوول اجرایی و مجری تئوریهای نظام خود به تئوری پردازی پرداخته و در هروله میان تئوری و اجرا فرصت سوزی را كاركرد اصلی خود نمودید، اینكه هشت سال از عمر ارزشمند نظام را به جای كار و تلاش و اقدامات اجرایی، به گفتاردرمانی پرداخته و فرصت سوزی نمودید. اینكه اندیشههای مترقی و تابناك حضرت امام خمینی(ره) را قابل نقد دانسته و تئوریهای دست چندم دهههای گذشته تئوری پردازان غرب را ترجمه و به مثابه وحی منزل به خورد جامعه دادید، اینكه برخی از شخصیتهای نظام را عالیجنابان سرخپوش و یقه سفیدان ... عنوان نموده و بعداً در یك حركت تله پاتی سیاسی و چرخش تاكتیكی (نه استراتژیكی)، همان شخصیتها را ناجیان پروژه اصلاحات قلمداد نمودید، اینكه با ذره بینهای قوی و دوربینهای چند مگاپیكسلی دنبال شكافهای قومیتی جامعه یكپارچه ایران اسلامی گشته و بر طبل قومیت گرایی نواختید، اینكه سعی در القاء شبهه وجود انشقاق و تباین بین جمهوریت و اسلامیت نظام نمودید، اینكه در اجرای تئوری «فشار از پایین و چانه زنی در بالا» دوستان و همفكران شما غائله 18 تیر سال 1378 را ساخته و پرداخته و اجرا نموده وسرشان به سنگ خورد و... اینكه با شعار «تحمل مخالف»، مخالفین انقلاب و نظام و حضرت امام(ره) را در آغوش گرفته و حلوا حلوا كردید و در مقابل مخالفین و منتقدین داخل نظام بر خود را برنتابیده و با بدترین نوع ممكن برخورد نمودید، اینكه با شعار «چندصدایی» با جذمیّت و دگمیت كم نظیر به مخالفت و برخورد با صداهای مغایر صدای خودتان پرداخته و در عمل، تك صدایی را راهبرد محتوم جامعه نشان دادید، اینكه با شعار پلورالیسم و تكثرگرایی، از یك طرف طمع دست یازی دشمنان بر جامعه را به لحاظ فكری، فرهنگی و سیاسی برانگیختید و از سوی دیگر در عمل با سر برآوردن هر جریان فكری و سیاسی مخالف و منتقد خودتان به مخالفت برخواستید.
هرچند كه همه و یا غالب این مباحث و مسائل از نظرها مرده و در تاریخ دفن شدهاند و طرح مجدد آنها به منزله نبش قبرنمودن آن است كه البته كراهت هم دارد ولی چه می شود كرد وقتی كه مواضع و صحبتهای اخیر جنابعالی حكایت از این دارد كه انگار گذشته فراموش شده و «مردم»، «جامعه» و «تاریخ» را فراموشكار میپندارید.
البته همه موارد ذكر شده به شخص جنابعالی بر نمیگردد. بلكه برخی به شخص شما، برخی به همفكران و همراهان شما و برخی دیگر توأمان به شما و همفكرانتان بر میگردد ولی برخی از مواردی كه شخص جنابعالی اخیراً مطرح نمودید، سئوالاتی جدّی در اذهان ایجاد نموده كه خوب است برای تنویر افكار عمومی، صادقانه و شفاف به این سئوالات پاسخ دهید:
1-همانگونه كه واقفید اسلام و آزادی از هم تفكیك ناپذیرند تا آنجا كه هرجا اسلام هست یقیناً آزادی هم هست. جنابعالی به گونهای صحبت میكنید كه گویا هریك از اسلام و آزادی را دو مقوله جدااز هم ولی قابل سازش میدانید. اینگونه از اسلام وآزادی صحبت كردن با مبانی متقن دینی ما سازش ندارد و از نوع صحبتهای شما در مورد آزادی اینگونه برداشت میشود كه نوع نگاهتان به آزادی، سبقه نگاه لیبرال دمكراسی به آزادی دارد. با این توصیف، سوال این است كه تعریف مشخص جنابعالی از آزادی چیست؟
2-اخیراً گفتهاید كه در آینده تلاش میكنم گفتمان اصیل اصلاح طلبی را بصورت مدوّن به جامعه ارائه نمایم. سئوال این است كه:
اولاً، آیا تاكنون تعریفی از اصلاحات نداشتهاید؟ و یا اینکه آنچه تا حال میگفتید غیراصیل و رد گم کننده بود و الان پس از یک دهه میخواهید دل به دریا زده و اصیل! آن را ارائه دهید؟
ثانیاً: در این صورت با كدام حجت عقلی، علمی، شرعی و اجتماعی، بیش از یک دهه بر طبل غیراصیل اصلاحات كوبیدید و وقت ارزشمند مردم را گرفتید؟
ثالثاً: اگر تاكنون تعریف مشخصی از اصلاحات داشتید چرا تاكنون آنرا تدوین و بیان نكردید؟ یا این كه قصد دارید در این تدوین جدید، تجدیدنظری بر آن داشته باشید؟
3-گفتید كه از شرایط كاندیدا شدن شما این است كه با مردم مفاهمه كنید! میدانید كه در ادبیات سیاسی، اجتماعی و آموزههای امام راحل(ره)، مردم ولی نعمت مسوولین و مسوولین خدمتگزار مردم هستند. و این را هم میدانید كه خدمت نیاز به مفاهمه ندارد زیرا مفاهمه طرفینی است و خدمتگزار باید خواستهها و نیاز مردم را اجرا نماید نه مفاهمه. لذا خوب است منظورتان از این "مفاهمه با مردم" را بیان نمایید.
4-گفتید كه "در جامعه ما برخی کسانی هستند که دارای جمود در اندیشه، خودبرتربینی در احساس و خشونت در رفتار هستند" اتفاقاً همینطور است و به لحاظ مصداقی، آن جریان فکری است که در انجماد ایهام اصلاحات، بیش از یک دهه در جمود مطلق فکری بسر برده و هیچ چیز غیر از آن بر نمیتابند و خود برتر بینی بر دیگران آنها اظهر من الشمس است و در غائله 18 تیر و. . . خشونت در رفتار را به حد اعلا رساندهاند. حال سؤال این است اگر در این رابطه مصداق دیگری سراغ دارید، بیان نمائید.
5- گفتید كه "همواره یکی از دغدغههای جدی من این بوده است که چرا نباید هویت تحرک بخشی و رهبری به جامعه منتقل شود" در این رابطه توجیهات مختلفی میتوان آورد که منظور اصلی را ننمایاند. سؤال این است که به دور از هرگونه توجیهات، منظورتان از این مساله را بیان فرمائید.
6- گفتید كه "متأسفانه دروغگویی گفتمان اصلی بخشهایی از جامعه شده است كه از ایشان جز صداقت نباید انتظاری داشت...، این روزها شاهد ارائه برخی وعدهها و آمارهای اشتباه و غلط از مراجع رسمی هستیم"، شما با این بیان، صراحتاً دولت و دستگاههای رسمی اجرایی را در ارائه آمار و اطلاعات به دروغگویی نسبت دادید(اگرچه این ادعا بلحاظ حقوقی یك اتهام بیّن و گفتاری مجرمانه است) حال با قطع نظر از منظر حقوقی، جنابعالی بر پایه واساس چه مستنداتی چنین بیمهابا سخن میگویید؟
7-گفتید كه "محوریت مردم در جامعه كمرنگ شده و باید نگران محو تدریجی آن بود!" اولاً: اگر اعتقاد به محوریت مردم دارید، چرا دغدغه مندان مسائل و مشكلات مردم و حركت مردم محورانه دولت را به پوپولیسم متهم میكنید؟ و ثانیاً: براساس كدامین مصادیق و چه مستنداتی چنین دادِ سخن میدهید؟
8-گفتید كه هیچ دولتی نمیتواند وضع را به 4 سال پیش برگرداند، اگرچه در این رابطه گفتنیها بسیار است، ولی خوب است بفرمائید منظورتان از این حرف چیست؟
9-فرمول و معادله اقتصادی "هزینه و فایده" مورداشاره شما در سیاستها و اداره كشور، معادلهای چند مجهولی است كه در هشت سال مسوولیت اجرایی، قادر به حلّ این معادله نشدید. حال خوب است بفرماییدكه الان چگونه میخواهید این معادله چند مجهولیتان را حل نمائید.
10- گفتید "ضعیف شدن جنبه كارشناسی در سیاستگذاریها سبب میشود كه علیرغم پرداخت هزینههای گزاف، فواید كافی عاید كشور نشود"، عدم كارشناسی و یا ضعیف شدن جنبه كارشناسی در سیاستگذاریهای دولت، دروغ بزرگی است و پرداخت هزینههای گزاف، دروغی بزرگتر كه متأسفانه از زبان بعضیها عنوان میشود و جنابعالی هم آگاهانه یا ناآگاهانه به آن دامن میزنید! اگر واقعاً چنین است، خوب است به جای القاء شبهه، مواردی از این دست را به صورت مصداقی ارائه نمائید؟
11-گفتید كه اگر عیب و نقصی در عملكرد دولت شما بود، مسبب آن موانعی بودند كه نمیگذاشتند كارها پیش برود، خوب است آن موانع ادعائیتان را به صورت صریح وشفاف بیان نمائید.
12- گفتید كه "مردم ایران قریب یكصدوپنجاه سال است كه به جدّ خواهان آزادی، استقلال، پیشرفت و عدالت هستند و از همین رو این خواستهها به همراه تعلقات دینی، منشأ تأسیس نظامی شد كه قرار بود هم تعلق دینی و هم خواستههای تاریخی ایرانیان را تأمین كند".
اولاً: با این صحبتها معلوم نیست شما با نظام مشكل دارید یا با مردم و یا با دولت و یا با هر سه؟
ثانیاً: مردم ایران به جدّ خواهان «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» بودند كه پیشرفت و عدالت را در دل خویش دارد و حال سوال اینجاست كه قسمت دوّم خواسته اصلی مردم (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) كه به شعاری ملّی و همگانی مبدل شد، از یادتان رفت یا مسامحتاً از آن عبور كردید تا دوستانتان از شما عبور نكنند؟
13-گفتید كه "امروز زبان رایج و رسمی با زبان مطلوب انقلاب فاصله گرفته است" حال بفرمایید كه مگر زبان ریاست محترم جمهور جناب آقای احمدی نژاد، كه زبان رایج و رسمی و برگرفته از زبان امام(ره) و رهبری معظم انقلاب است، در داخل و خارج جز اسلام، عدالت، آزادی، مردم، ولایت، خدمت وانجام اقدامات اجرایی و عملی در آن جهات است؟اگر جنابعالی زبان مطلوب انقلاب را همین موارد میدانید و در عین حال كتمان میكنید، كم لطفی میفرمائید واگر از نگاه شما زبان مطلوب انقلاب، زبان دیگری است، خوب است آن را شفاف و صریح بیان نمائید.
14-همانگونه كه میدانید بسیاری از اقدامات لازم و ضروری نظیر واقعی شدن قیمت بنزین، اجرای اصل 44، کوچک سازی دولت و سپردن كارها به مردم و... در دو دولت جنابعالی و دولت قبل از شما متأسفانه انجام نشد. اینكه نخواستید یا نتوانستید، بحث دیگری است، ولی قدر مسلم اینكه از سوی شما و دولت شما اقدام لازم و جدّی صورت نگرفت. برای این فرصت سوزی در انجام وظایف، در پیشگاه ملّت چه پاسخی دارید؟
15-هیچكس نمیگوید و نمیتواند بگوید كه همه چیز در كشور بر وفق مراد است و نقصی در کار نیست. از آن طرف هم هیچ انسان منصفی نمیتواند تلاش صادقانه و خستگی ناپذیر، خدمات فوق العاده و كارآمدی این دولت را انكار كند. تا آنجا كه حتی دشمنان هم به كارآمدی این دولت در عرصه های داخلی و خارجی اذعان داشته و بعضاً به ناچار بیان واعتراف می نمایند. حال چگونه است كه جنابعالی در طول این مدت، حتی یك مورد از واقعیت و مظاهر خدمت دولت را ندیدید؟ انتظار این نیست كه واقعیات كارآمدی دولت را بیان نمائید ؛ ولی سؤال این است كه چرا این حقایق را وارونه جلوه می دهید؟
16-و به حق فرمودید كه "دروغ بدترین بد اخلاقی است". این فرموده شما ارزشمند و زیباست و نباید صرفاً مصرف ویترینی داشته باشد. سئوال این است كه آیا این حقیقت اخلاقی را در مورد خودتان هم اعتقاد دارید؟اگر چنین است پس چرا...؟
جناب آقای خاتمی، علیرغم همه موارد ذكر شده، بنده به دور از هرگونه افراط و تفریط گریها، جنابعالی را شخصیتی قابل احترام و ظرفیتی برای نظام میدانم، به همین جهت است كه رفتار و گفتار پارادوكسیكالیته شما را قابل توجیه نمیدانم (والّا چه بسیار مدعیان با رفتار و گفتار تناقض آلودی كه ما را با آنها كاری نیست) و معتقدم كه در سایه شفافیت مواضع و صداقت و صراحت در گفتار، میتوان واقعیت موجود در عرصههای مختلف فكری، سیاسی و اجتماعی را آنگونه كه هست (نه آنگونه كه منافع سیاسی فردی و جناحی اقتضاء می كند) بهتر به مردم شریف جامعه نشان داده و بسیاری از ابهامات را رفع نمود.
جناب آقای خاتمی، این سوالات و دهها پرسش دیگر وجود دارد كه پاسخ صریح و شفاف و صادقانه به آنها، مطالبه جدّی مردم از شماست. اگر به این سوالات پاسخ روشن ندهید و فكر كنید كه با سكوت و یا گاهاً پاسخهای ابهام آلود سوالات فراموش و یا منتفی میشود، اینگونه فكركردن به مثابه پاك كردن صورت مساله است و خوب میدانید كه با پاك كردن صورت مساله، مساله حل نمیگردد. از اینرو بنده به عنوان كسیكه به این مباحث آشنایی و اطلاع دارد، شخص جنابعالی را به یك مناظره آزاد تلویزیونی به صورت حضوری دعوت مینمایم. مناظره آزاد از آن جهت كه هم مباحث مطروحه در این نامه سرگشاده و هم مباحث دیگری كه شما تمایل به طرح آن داشته باشید، طرح گردد و تلویزیونی از آن جهت كه این مناظره به صورت چهره به چهره و زنده و شفاف بدون تفسیر و تأویل و تحلیل دیگران، به پیشگاه مردم شریف عرضه گردد و قضاوت را به خود مردم بسپاریم.